top.window.moveTo(0,0); if (document.all) { top.window.resizeTo(screen.availWidth,screen.availHeight); } else if (document.layers||document.getElementById) { if (top.window.outerHeight مادر روزت مبارك...

پرسه های عاشـــقانه

 

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره يافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گيتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رويا آفرين
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سليمان يافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زيستن
ملک هستی را مسخر داشتن
برتو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت يک لحظه "مادر" داشتن !
نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 14:38 توسط علی نيکنام| |

 

تو کز نجابت صدها بهار لبريزی
چرا به ما که رسيدی هميشه پاييزی؟

ببين! سراغ مرا هيچ‌کس نمی‌گيرد
مگر که نيمه شبی، غصه‌ای، غمی، چيزی

تو هم که می‌رسی و با نگاه پُر شورت
نمک به تازه ‌ترين زخم‌ هام می ‌ريزی

خلاصه حسرت اين ماند بردلم که شما
بيايی و بروی ، فتنه برنيانگيزی

بخند ! باز شبيه هميشه با طعنه
بگو که: آه! عجب قصه‌ی غم‌انگيزی

بگو که قصد نداری که اذيتم بکنی
بگو که دست خودت نيست تا بپرهيزی

ولی.. . ببين خودمانيم مثل هر دفعه
چرا به قهر، تو از جات برنمی‌خيزی؟

نشسته‌ای که چه؟ يعنی دلت شکست؟همين؟
ببينمت... ولی انگار که اشک می‌ريزی

عزيز گريه نکن ، من که اولش گفتم:
تو از نجابت صدها بهار لبريزی


بـــــــهــــــــــــــار من گـــــــذشتـــــــــــــه شــــــــــايد ...
نوشته شده در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 14:25 توسط علی نيکنام| |

Design By : Night Melody